شهید عبدالحسین حاج صادقیان در یکم آذر ماه 1342 در خانوادهای مؤمن و مذهبی پا به عرصۀ هستی نهاد. ایشان پنجمین فرزند خانواده بود. پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی برای طلب علم و فرهنگ قدم به دبستان نهاد. در دوران تحصیل فعال و درسخوان بود. به طوریکه تمام مدرّسانش از او راضی بودند. تحصیلات خود را تا دانشگاه ادامه داد و علاوه بر تحصیل در دانشگاه به دروس حوزوی هم میپرداخت. اوقات فراغتش را با یاری رساندن به پدرش در امور کشاورزی و دامداری سپری میکرد. اخلاقی نیکو و پسندیده داشت. بهطوریکه خوش اخلاقی و مهربانی او زبانزد خاص و عام بود. صبور بود و هیچ گاه عصبانیت در چهرهاش نمایان نمیشد. اهل تجملات و زیورآلات دنیوی نبود، در عین حال به صلۀ رحم و دیدار با اقوام و خویشاوندان اهمیت میداد. در تاریکی و سکوت شب به پا میخاست و با خدای خود به رازونیاز میپرداخت. نماز شب میخواند و تا میتوانست رازونیاز با معشوق را در دل شب ترک نمیکرد. با قرآن انس و الفتی خاص داشت. حتی مواقعی هم که میخواست از منزل خارج شود آن را از خود جدا نمیکرد، گویی قرآن بهترین مونس و یار و یاور خلوتهای الهیاش بود و به آموزش آن مبادرت میورزید. اوقات فراغت خود را با فروش کتب دکتر بهشتی، مطهری و خطاطی کردن سپری میکرد. بخشندگی و مهربانی با روح و جانش آمیخته شده بود. در همه حال یار بیچارگان و غمخوار مستضعفین بود و در رابطه با آنها از هیچ کمکی دریغ نمیکرد. همیشه تلاش میکرد باری از دوش دیگران بردارد.
با شروع نهضت امام برای دفاع از ارزشهای اسلام و قرآن در تظاهرات و راهپیمایی حضوری فعال داشت. گاه علیه ظلم و استکبار روی دیوارها شعار مینوشت. جزء اعضاء حزبالـله جمهوری اسلامی بود. پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی امیدی شد بر قلبهای خسته و شکستۀ مردم همیشه در صحنۀ ایران؛ اما دشمنان قسم خوردۀ این پیروزی با عظمت و باشکوه را ذلتآورترین شکست برای خود میدانستند، به همین علت در تدارک جنگی نابرابر علیه ایران برآمدند. غیورمردان و دلیرانی چون عبدالحسین حاجصادقیان وارد عرصۀ نبرد و پیکار با بعثیان عراقی شدند تا مثل همیشه کشورمان سرافراز باشد. پس از گذراندن دورۀ آموزشی به خدمت لشکر8 نجفاشرف درآمد و با سِمت فرماندۀ دسته به سمت سرزمین سنگرهای عشق و امید عزیمت نمود. در بیمارستان فاو مشغول به فعالیت شد. شهید عزیز با درک والایی که قبل از شهادتش داشت وقتی دشمن بعثی بمب شیمیایی را بر روی مردم بیگناه ریخت، در بیمارستان ماسک خود را برداشت و به یکی از مجروحان داد. سرانجام 11 اسفندماه 1364 در عملیات والفجر8 بر اثر مسمومیت با گاز خردل جان خود را به اسلام و قرآن هدیه نمود تا مانند کبوتری عاشق به سوی معبود و معشوقش پر گشود و با خون خود درخت سرسبز اسلام را آبیاری کند. پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای گلگون کفن نجف آباد در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.
15 ارديبهشت 1403 / 25 شوال 1445 / 2024-May-04