Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
عبدالحسين حاج صادقيان
نام پدر :
زين العابدين
مقطع تحصيلي :
دكترا
رشته تحصيلي :
پزشكي
مكان تولد :
نجف آباد (اصفهان)
تاريخ تولد :
1342/09/01
تاريخ شهادت :
1364/12/11
سمت :
پرستار
مكان شهادت :
فاو
عمليات :
والفجر 8
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
خاطرات برادر شهید عبدالحسین حاجی صادقان
راوي :
برادر شهيد
* تولد
شهید زین العابدین حاج صادقیان در شهرستان نجف آباد در یک خانه قدیمی چشم به جهان گشود و از همان بچگی علاقه زیاد به درس خواندن داشت و تا مرحله پزشکی رفت و دانشجو پزشکی بود ایشان و هم زبان درسی طلبگی را می خواند.
* قالی
ایشان ازدواج کرده بود و پدرم خرج ایشان را می داد چون دانشجو بودند و یک مرتبه رفته بود خانه آنها دیده بود که فرشی کف اتاق نیست و آمده بود رفته بود دو تا فرش گرفته بود و برده بود به خانمش گفته بود فرش ها را پهن کنید کف اتاق ایشان با آقای ایزدی و علماء و افراد شناخته شده رفت و آمد می کنند و زشت است شما اینطوری زندگی می کنید و یک مرتبه برادرم رسیده بود و پدرم به او گفته بود این فرش ها را پهن کن زشت است آقای ایزدی می آید می رود و تو دانشجو هستی و ایشان به پدرم گفته بود همین جا بمان تا من این قالی را ببرم به مستحق بدهم پدرم حرص می خورد و به او گفته بود اگر برای من آوردی که من می خواهم به مستضعف و کسانی که احتیاج دارند بدهم و اگر مال شماست که ببرید ما احتیاج نداریم و حتی پولی که پدرم می داد خرج زندگی کند به مستضعفین و کسانی که احتیاج دارند می داد و پدرم می گفت حالا بگذار تا که وضعیت ات خوب شد بخشش اش کن ولی گوش نمی کرد.
* علاقه به فرزند
یک موتور داشت هروقت می آمد بچه را می گذاشت روی موتور می برد یک تابش می داد و این بچه طوری عادت کرده بود گریه می کرد تا بابایش بیاید و یک تابی روی موتور می خورد و روی موتور خوابش می برد و می آوردش وقتی که شهید شد این بچه انقدر گریه می کرد و خوابش نمی برد پدرم می گذاشتش روی موتور نمی نشست می خواست از روی موتور خودش را بیندازد پایین و همه می گفتند یک بچه یک سال و هشت ماه چه می فهمد و نمی دانی چقدر بی قراری می کند. وقتی که آمدند اساسی را جمع کنند چشم این بچه به موتور پدرش افتاد نمی دانی این بچه چکار کرد که اشک همه را درآورد و چقدر دور این موتور تاب می خورد و گریه می کرد.
* مشهد
خیلی علاقه به امام رضا داشت و در طول زندگی مشترک 3 بار مشهد رفتیم یکک مرتبه خودمان دوتایی رفتیم و یک مرتبه با دوستانش رفتیم. خیلی آنها هم شوخ بودند یک آقای بدیهیان بود که شهید شدند و دکتر رحیمی و آقای رحیمی با شوهر من رفتند در اتاق و در را روی او بستند و هرچه پشت در میزد ولی آنها باز نمی کردند می گفتندفلان کار را بکن تا در را باز کنیم فلان صدا را از خودت دربیاور تا در را رویت باز کنیم و آخر بار بعد از یک ساعت در زدن در را باز کردند و تا که در را باز کردند افتاد روی آنها و به شوخی آنها را زدند همدیگر را و ما فقط می خندیدیم. خیلی خوش به ما گذشت.
* نحوه شهادت
ایشان دانشجوی پزشکی بودند و به عنوان پرستار رفته بودند و کمک به مجروحان می کردند پانسمان و همه کار. در عملیات فاو بودند که صدام شیمیایی می زند و در این حین ماسک خودش را بیرون می آورد و به مجروحان می زند چندتا پزشک و پرستار دیگر بودند همین کار را می کنند و هرچه می گویند بزنید ولی ماسک کم بوده وقتی شیمیایی میشود می فرستند بیمارستان تهران. تعدادی همان موقع شهید میشوند تعدادی مثل مثل عبدالحسین روز در بیمارستان بود ولی به ما خبر ندادند و 3 روز هم در بیمارستان مواظب مجروحان دیگر بوده ولی روز چهارم دیگر نفسش تنگی می کند و نمی تواند نفس بکشد و نیم ساعت قبل از شهادت ایشان زنگ می زنند به هلال احمر نجف آباد می گویند، بعد از نیم ساعت هم می گویند شهید شد و زودتر به ما نگفتند تا ما آخرین دیدار را با ایشان داشته باشیم. من از مدرسه آمدم شبانه درس می خواندم. دیدم در منزل مادر شوهرم شلوغ است رفتم جلوتر دیدم صدای گریه می آید که یخ کرده بودم باورم نمی شد که شهید شده است.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
29 ارديبهشت 1403 / 10 ذيالقعده 1445 / 2024-May-18
شهدای امروز
محمدجعفر پوراكبري ابرقوئي
احمد حاج نقي
محمدعلي ترابي ميبدي
سيد محمدباقر موسوي نژاد
سيد محسن مداح ساداتيه
پرويز(مهدي) طريقي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll