در روز 30 شهریور ماه سال ۱۳۴۵ در تهران و در خانواده ای متدین چشم به جهان نمود وی ششمین و آخرین فرزند و همچنین سومین شهید خانواده بود. محمد حسین در سایه ی محبت های پدر و مادر پاک دامن ، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سن شش سالگی وارد دبستان شد وی با شور و نشاط و مهر و محبتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت خاصی می بخشید. او مقطع ابتدایی را در مدرسه هنر بخش به پایان رساند او در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق العاده ای برخوردار بود. دوران شکل گیری انقلاب اسلامی مصادف بود با ورود محمد حسین به مقطع راهنمایی و در این دوران محمد حسین در سن ۱۲ سالگی به سر می برد و در مدرسه ۲۵ شهریور مشغول به تحصیل شد برادر محمد حسین (شهید غلام رضا سلیمانیان) نیز در همین مدرسه و در سال سوم مشغول به تحصیل بود غلام رضا در مدرسه عامل و مسئول راه اندازی و هدایت راهپیمایی ها بر علیه رژیم ستم شاهی بود و همواره پایه گذار شور و نشاط انقلابی در مدرسه بود. در همین راستا محمد حسین با وجود سن کمش همواره به یاری او می شتافت فعالیت این دو در مدرسه آنچنان دقیق بود که هر هفته روز یک شنبه ساعت تحصیلی مدرسه برای باقی ایام هفته می شد به طوری که پس از مدتی از طرف بعضی مسئولین مدرسه به نیروهای ستم شاهی معرفی شد و مورد تعقیب و پی گیری رژیم بود و چندین بار تا مرز دست گیری پیش رفته بود. محمد حسین همیشه مصر بود تا در اکثر راهپیمایی همراه با خانواده یا به صورت فردی یا گروهی شرکت داشته باشد. پس از پیروزی انقلاب و با شروع درگیری های داخلی خصوصا فعالیت های گروهک های مزدور و منافقین از آن زمان ولی دست از فعالیت برنداشته و بعنوان یکس از مسئولین در انجمن اسلامی دبیرستان شهید مطهری اقدام به فعالیت وسیع نمود فعالیت های وی با راه اندازی نشریات فرهنگی آغاز شد و پیوسته بر مطالعه و تحقیق پیرامون مباحث مذهبی و فرهنگی و انقلابی اصرار داشت رشادت های او در برخورد با گروهک های باقی در این سال قابل تحسین و ستایش بود و فعالیت های او در این دوران بسیار چشم گیر و منحصر به فرد بود. پس از شروع جنگ تحمیلی و هم چنین فرمان بسیج توسط امام خمینی (قدس سره) محمد حسین نیز به عضویت در بسیج مسجد محل (مسلم بن عقیل) در آمد و در راستا همواره خود را وقف کمک به مردم و جمع آوری کمک های مردمی به جبهه می کرد در تاریخ ۱۸/۲/۶۱ پس از شهادت برادرش غلام رضا در عملیات بیت المقدس در منطقه شهید برای اولین بار پس از گذراندن آموزش رزمی نظامی در سال ۱۳۵۹ به جبهه های حق علیه باطل رفت و پس از آن در عملیات های مختلفی شرکت نمود. و به دفعات مجروح گردید غالبا اطرافیان از فعالیت های او در جبهه و حتی جراحات وارده بر وی بی اطلاع بودند. شهادت داماد بزرگوارشان شهید جعفر آقا رضی به دست منافقین کور دل در سال ۱۳۶۳ بار دیگر عزم او را و پاسداری و حراست از اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بیش از بیش جزم کرد. در سال ۱۳۶۵ او در واحد السابقون (واحد اطلاعات عملیات لشگر ۱ سید الشهداء) مشغول فعالیت شد و در عملیات شناسایی کربلای ۸ مجروح گردید لذا پس از جراحات عمیقی که در این دوران برای او حادث گشته بود همت را بر آن نهاد تا مقطع دبیرستان را تمام کند و در همان سال در کنکور سراسری سال ۶۵-۶۶ در رشته مهندسی سرامیک در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد اما پس از ثلت نام و بهبودی مختصری که یافته بود دوباره نسبت به فرمان امام مبنی بر حضور در جبهه نتوانست بی تفاوت باشد و پس از تفالی از قرآن کریم که گویا به او الهام شده بود که روز های پایانی ایام دفاع مقدس را می گذرانیم درنگ را باعث جاودان از قافله شهدا، می پنداشت. دانشگاه را رها کرد و برای آخرین بار در سمت مسئولیت دسته از گردان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در منطقه ماووت عراق از ناحیه سر و هر دو پا مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
26 دي 1403 / 15 رجب 1446 / 2025-Jan-15