سعید در سال 1339 در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر کاشان چشم به دنیا گشود. از همان اوان کودکی هوش و ذکاوت و استعداد خاص وی از سیمایش می درخشید. پس از دبستان در دبیرستان امام خمینی مشغول تحصیل شد و در طول این دوره که همزمان با سال های اختناق و فشار ستم شاهنشاهی بود، در کنار انجام تکالیف درس یخود به فعالیت های مذهبی و سیاسی شرکت در مجالس و محافل مذهبی، کلاس های قرآن، عربی و دیگر دروس دینیه می پرداخت و در آن شرایط که بسیاری از اقشار و گروه ها به جهت گیری خاصی پرداخته بودند یا به مسائل سیاسی اجتماعی صرف بها می دادند و یا فقط افعال عبادی فردی را برگزیده بودند، او به همراه چند تن از دوستانش تحت نظارت یک روحانی به مطالعه و دقت در مفاهیم عالیه قرآن و سیمایی که وحی آسمانی از انسان کامل ترسیم می کند بررسی و صحیفه سجادیه، مخصوصا دعای مکارم الاخلاق می پرداختند و با صیقل کتاب و سنت از جان خود زنگار می گرفتند و روح خود را جلا می دادند آری چون او این کلام منقول از معصوم را به گوش دل شنیده بود که :" اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک" در به زانو درآوردن این دشمن درون تلاش می کرد تا آنجا که در لابلای دفترچه ای از او چنین می یابیم: " هذا عهد لی: هرگاه بدون عذر برای تماز اول وقت آماده نگردم و سستی در این مورد باشد 50 ریال و در صورت غیبت نیز 50 ریال صدقه و یا در قبال 100 ریال یک روزه قربه الی الله " هذا عهد لی: هرگاه بدون عذر برای تماز اول وقت آماده نگردم و سستی در این مورد باشد 50 ریال و در صورت غیبت نیز 50 ریال صدقه و یا در قبال 100 ریال یک روزه قربه الی الله " هذا عهد لی: هرگاه بدون عذر برای تماز اول وقت آماده نگردم و سستی در این مورد باشد 50 ریال و در صورت غیبت نیز 50 ریال صدقه و یا در قبال 100 ریال یک روزه قربه الی الله؛ اللهم وفقنا لطاعتک. در صورت سخن و تعریف از خود 50 ریال و در صورت قرب امیال شیطانی و نفسانی 50 ریال"
و در عین حال در مسائل مبارزاتی علیه رژیم شاه دخالت می کرد و به خاطر چنین فعالیت هایی بود که مسئولان دبیرستان نسبت به او حساس شدند و سخت گیری هایی را در مواردی به عمل آوردند، حتی از جانب رئیس دبیرستان تهدید به معرفی به ساواک شد. زمانی که فقط 17 بهار از عمرش می گذشت، از نعمت پدر محروم شد و علی رغم این مصیبت و اندوه با معدل خوب موفق به اخذ دیپلم گردید و متعاقب در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مهندسی مواد-متالورژی دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد. سعید دانشگاه را سنگری دیگر برای ادامه مبارزات سیاسی دید و به فعالیت های خود تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داد. بعد از پیروزی انقلاب در کنار فعالیت های دانشگاهی به همکاری با ارگان های انقلابی از جمله سپاه و جهاد پرداخت. پس از تعطیلی دانشگاه ها فرصت را مغتنم شمرد تا تمامی تلاش خود را صرف خدمت به محرومین کند؛ به همین دلیل مدتی در خطه داغ و خشک سیستان و بلوچستان و مدتی در لرستان به خدمت ادامه داد تا اینکه فراگیری مبانی علوم اسلامی به حوزه روی آورد. بعد از بازگشایی دانشگاه, علی رغم توصیه هایی که به او در جهت ادامه درس در دانشگاه می شد وجود او چیز دیگری را طالب بود که دانشگاه به تنهایی نمی توانست پاسخگو باشد و آن همان جذبه های عظیم روحانی و دانستنی های علوم الهی بود؛ لذا بعد از مشورت های لازم و کافی از امام، که جز او مرادی نمی شناخت، طی استفتایی کسب تکلیف کرد و بین ماندن در حوزه و رفتن به دانشگاه، جذبه های معنوی محیط روحانیت چنان او را تحت تاثیر قرار داد که تصمیم گرفت درس خود را در حوزه ادامه دهد.
شهید سعید در عین فراگیری درس در ایام محرم، صفر، ماه مبارک رمضان و تعطیلات تابستان با نهادهای مختلف از جمله جهاد و بسیج همکاری می کرد و در تشکیل اردوهای نظامی و عقیدتی بسیج نقشی فعال و چشمگیر داشت. در بیشتر عملیات ها در جبهه ها حضور می یافت و سعی می کرد که در جبهه های مختلف نبرد سیاسی نظامی تبلیغی و عقیدتی شرکت کند. شهید عابد در 1362/12/5در جزیره مجنون به شهادت رسید.
01 دي 1403 / 19 جماديالثاني 1446 / 2024-Dec-21